شروع به کار با لنـدریـک که می تواند هر آنچه را که شما برای ایجاد آگاهی ، ایجاد ترافیک ، اتصال به آن نیاز دارید فراهم کند.
" مرحبا خوش پروریدی این ثمر "
گفت ابراهیـم با فرزنـد خویـش با عزیز قلـب و با دلبنـد خویـش
کای تو شمـع محفـل و کاشانه ام نـور چشـم و اختـر فرزانـه ام
آمده فرمـان کـه قربانـت کنـم خود چـه بینـی ای تو کانون دلم
گفـت دارم صبـر و خود داری کنم انـدر این فرمـان ترا یـاری کنم
چون جبینـش را نهادی روی خاک تا ببینـد ذبـح او یـزدان پـاک
کارد را آهیختـی بـر گردنـش لیک نـارد هیـچ آسیبی سـرش
بـار دیگـر تیـزتر کـردی شتـاب تا ازین بن بست جویـد فتح باب
باز نـارد هیـچ از خـط و اثـر مانـده هر گونـه تلاشش بی ثمر
حیرتش زد ای خدا این راز چیست در ورای پرده ها دمسـاز کیسـت
این چه رازاست و چه روزی سر زده کوکـب بخـت مرا اخگـر زده؟
پس نـدا آمد همـی از خنجـرش مـن نمی بـرّم رگی از گردنـش
در شگفـت آید خلیـل از کار مـن لیک می کاهـد جلیـل از بار من
از خلیـل آید مـرا امر و خطـاب و از جلیل آیـد مـرا نهی و عتاب
می فشـارد بر سـرم دست خلیـل لیک گیرد نبـض من دسـت جلیل
پس نـدا آمـد ز خـلّاق علیـم سـوی ابراهیـم آن قلـب سلیـم
بس کن این راه و سبکتر زن رکاب باز گیر از خود عنـان کم کن شتاب
مـا پـذیـرای تـو و قربانیـت مرحبـا بر عهـد و این دلداریـت
جای فرزنـدت بکـن دفـع بـلا ذبـح کن شاتـی تو قربـان خـدا
آزمون و ابتـلا بـود این هنـر مرحبـا خوش پروریـدی این ثمر
هرکه با محبـوب نرد عشق باخت گوهـرش در بوتـه آتش گداخت
اصفهان - فروردین 1400
سروده: محمود خیراللهی ، استاد حوزه و دانشگاه.