فلاح و رستگاری ، سروده “شیدا” استاد حوزه و دانشگاه. گر نهال پاکی و عفت بکاری پایدار / بـازگـردی در دو عـالــم مـشـگـبـار. بـا یقیـن و علـم خـود کامـل عـیـار / جهل را در هم شکن دُلـدُل سـوار. ای هشیار، گر فلاح و رستگاری خواهی تو این سخن گوش دار:

قلـه حزب اللهی و کوثـری با اقتدار
می شـوی در اوج ادنـی شهسـوار
—–
چـون گشـایـی درب خیـبـر استـوار
با ملـک در عـرش می جـویـی نگار
—–
توبـه و ایمـان چـو داری شاخسار
کنـگـره نـیـکان نـمـایـی شاهـکار
—–

گر نهال پاکی و عفت بکاری پایدار
بـاز گـردی در دو عـالــم مـشـگـبــار
—–
بـا یقیـن و علـم خـود کامـل عـیـار
جهل را در هم شکن دُلـدُل سـوار
—–
نـفـس را بنـمـا مـهـذّب در شـعــار
تـا در آیــد نــور شمسـت تـاج دار
—–
چـون تـو باشی مـجـرم درگـاه یـار
کی شوی اندر دو عالـم رستـگار؟
—–
کـافـر و بـد کـیـش و بـغـض آشـکار
کی بردگوی سعادت باامید وافتخار
—–
چون ترا گوش ست وطاعت پرده دار
این مدال فتح وپیروزی چون ذوالفقار
—–
گـر بـراری عـهـد و پـیـمـان استــوار
روزگــارت را ســر آری تــو زرنــگار
—–
گـر تــرا جـلـبـاب تـقـوا شـد شـعـار
می گشـایی رازهـا بـس بی شمـار
—–
کن مهـذب نفـس خـود پـروانـه وار
تا بیابی از جواهر گنج های مانـدگار
—–
چـون رهـی از دام بـخـلـت بـرکنـار
درسعادت گشته ای چون کوهسار
—–
سفره اطعام و رحمت گر نمائی برگزار
بحر بی پایان رحمت را بجـویی پایدار
—–
بر بـراق اصفـیـا “شیدا” بود امیـد وار
درفـلاح و استقـامت تا برد کـوه وقـار
سروده: “شیدا”
—–
از سایت گردشگری: مجله سیمون
جنگل ابر در نزدیکی شاهرود (ایران)

—–
سروده ای دیگر از “شیدا” :
داستان موسی و جوان
گفت موسی را جـوان با نشاط اندر سخن
کی خدا باشد نیـازش در نماز همچو من
—–
پس کلیمش گفت چوپان بوده ام اندر سپند
ناگهان بچه بزی شد سوی صخری بس بلند