داستان سعد مالک

داستان سعد مالک ژرفای ایمان، از جوانان پرشور و انقلابی صدراسلام. هفده ساله بود که قبل از هجرت، به پیامبر اسلام(ص) ایمان آورد. مادر سعد اصرار ورزید که به آیین نیاکان خود برگردد. سعد به مادر گفت: اگر هزارجان داشته باشی و یکی یکی از بدنت خارج شود، امکان ندارد که من دست از اسلام وایمان به نبی اکرم(ص) بکشم.

دریای آرام و ساحل
شعر مزبور در راستای این داستان، سروده شده است.

داستان سعد مالک ژرفای ایمان

به همین منظور دست به اعتصاب غذا زد. سعد که به مادر علاقه وافری داشت،
از او خواست، که از این کار صرفنظر کند. ولی مادر اصرار ورزید.
در نهایت سعد به مادر گفت: 
یک جان که هیچ، اگر هزار جان داشته باشی و یکی یکی از بدنت خارج شود، امکان ندارد که من دست از اسلام و ایمان به نبی اکرم(ص) بکشم.
 مادر هم از کار خود منصرف شد.
شعر مزبور در راستای این داستان، سروده شده است.
تفصیل این داستان در کتاب “یکصد حکایت همراه با تحلیل و برداشت” تالیف محمود خیراللهی، صفحه 51 آمده است.
*****
داستان سعد مالک ، سروده استاد “شیدا”
کـن شعـارت مهـر مـادر هـم پـدر را ای صـنـم
کـن دثـارت رافـت ایـن دو را ای خــوش قــدم
—– 
کـن نبـی را اسـوه قـرآن و هـم ایمـان خویـش
نسـخـه قـرآن نـمـا دارو و هـم درمـان خویـش
—– 
نغمه های دین و ایمـان باشکوهـت اسوه کـن
پـرتــو عـشـق الـهـی تــار و پـودت جـلـوه کـن
—–
آرزوی مــادر سـعــد اسـت تـا فـرزنـد خـویـش
بـاز آرد بـار دیـگـر بـا قـفــس در بـنــد خـویـش
—–
سعـد مـالـک مهـر مــادر را صـفـای جـان گرفت
لـیـک عشقـش با نـبـی ازساغـر رحمان گرفت
کهکشان ها
هر نقطه نورانی یک کهکشان است. این تصویر توسط تلسکوپ هابل عکس برداری شده. کن نبی را اسوه اندر کهکشان در ثمین.
کـن نـبـی را اسـوه انـدر کهـکـشـان در ثمـیـن
تـا زنـد بر عـرش اعلی عشق و ایمانـش طنیـن
—–
گرچه سرلوحه کرامت شمس قرآن گشته ست
لیـک در شـرک و خـرافـه “لاتطـع” فرمـوده ست
—–
مـی درخــشــد نــام سـعــد در زمــره آزادگــان
شـمـس تـاریــخ بـشـر گشـتـنـد ایـن فرزانگـان
—–
قـافـلـه از نـور کـو بـاشــد جـوانــش سـاربــان
مـی بــرد بـحــر دیــانــت در شـکــوه آسـمــان
—–
گشتـه همچـون سعد مالک اختـر این نخـبـگان
تـا ثـریــا می رسـانـد شـور و عـشـق بـلـبـلان
—–
هسـت “شیـدا” آرزویـش اخـتـر اسـلام و دیـن
تـا زنــد بـر طــارم اعـلــی ز قـرآنـــش نـگـیــن
 سروده: “شیدا”  27/01/1404 هـ.ش.
—–
داستان کوزه زرین و گلین ،
ای هوشیار راز این داستان را تو به حکمت بگیر
بـه گـوش جــان پــرده بـردار و پـیــام کـوزه بگیر
سوال: کوزه زرین بهتر ست یا کوزه گلین؟
*****

داستان پادشاهی که تنها 40 روز حکومت کرد

در پس پرده‌ی تاریخ قاجار، چهره‌ای مغفول مانده است
داستانش مملو از جاه‌طلبی، فرصت‌طلبی و فرجامی تلخ است.
علیشاه ظل‌السلطان، دهمین پسر فتحعلی‌شاه
برادر تنی عباس میرزا، ولیعهد نامدار.
پس از مرگ پدر، علیشاه با غصب تاج و تخت، خود را پادشاه خواند.
اما حکومتش تنها 40 روز دوام آورد.
تاریخ قاجار اما با او مهربان نبود؛ نامش را از فهرست پادشاهان حذف کرد.
سرنوشتش را به تبعید و تنگدستی گره زد.
ادامه داستان ..

درباره ی آسمان آبی

سلام دوست عزیز ، ما آماده دریافت نظرات و پیشنهادات شما در مورد وب سایت پنج آسمان هستیم.

مطلب پیشنهادی

عظمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

داستان حضرت فاطمه زهرا(س)

داستان حضرت فاطمه زهرا (س) از تولد تا شهادت – حضرت زهرا(س) درنزد مسلمانان، برترین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *