امید و نا امیدی شعار خود بنمـا شوق خـالق سبحـان ز نقمتش نهراس و ز عرش جو برهان ------------ امید و آرزوی تو ، فراگیـر ز انبیـای عظام بساز اسوه ایشان ز عشـق و هم عرفان ------------ گرت بود به قیامت ، امید رحمت حق نبی اکرم ، اسوه و الگو فراز این میدان ------------ شعار زبده هر متقی امید رحمت حق مزین است کنگره حق به لولو و مرجان ------------ گرت لقای الهی امید و آرزوی تو است زهی سعادت عظمی بری از این سامان ------------ گرت بود امیـد و آرزوی رحمـت حق تو زنده کن دل شب را ، ز دیده گریان ------------ سحر نویـد دهد صبح نور نزدیک است ز ملک تا ملکوتت بسـاز ملک سلیمان ------------ چه طرفه نهرکه تاسوی دریاست مستقرش نگرکه شب سوی خورشید می دهد جولان ------------ نکرده تا تحمـل رنجـی نیـاوری گنجی نگشته شمس، کجا برده اند کعبه رخشان ------------ هزار امید پرورم و دل به سوی تو آرم تو شاد کن مرا با فروغ سرو و گلستان ------------ دلم شده لبریز با صـراحی آرزو و امید مگر تو زنده کنی بنده ات به چشمه حیوان ------------ نوید عشق گر آری تو فی سبیل الله به زیر درفکنی چرخ تا کوثر جانان ------------ تو نا امید مشو جانا، ز درگه کرمش مده ز دست ، چنین گوهر گران ارزان ------------ چسـان برآورم امید و آرزو به غیر تو من؟ که طلعت تو بود خیر و نیک در ، دو جهان ------------ شدم من "شیدا" در آرزوی تو مست مگر امید من تو برآری به سد ره رضوان سروده "شیدا" 1403/08/25 هش. هم ردیف سروده: عرفان و عشق