سلام بر باران ، دل نوشته ای واقعی از آنچه بر من گذشت. ناگهان جسم از جا پرید، به سرعت خودش رو رسوند جلوی پنجره و بیرون را نگاه کرد ؛ آسمان را نگاه کرد، یک روز صبح زیبا که تاسوعای حسینی بود، قبل از بلند شدن از رختخواب، به خودم گفتم: چند لحظه، یک دعایی.. و یک ارتباطی.. با خدای خود و بعد از جا بلند شدم. لحظاتی گذشت، به جسمم که در خواب بود گفتم: بارون میاد. گوش هایش تیز شد که ببیند آیا درکی از باران خواهد داشت؟ جسمم گفت: آره صدای شرشر بارون میاد. هر دو به هیجان آمدیم تا به تماشای باران برویم. ناگهان جسم از جا پرید، به سرعت خودش رو رسوند جلوی پنجره و بیرون را نگاه کرد ؛ آسمان را نگاه کرد، دید هوا نیمه ابری و زمین خشک است! سرش را پایین انداخت، کمی فکر کرد و گفت: ولی صدای بارون بود. این بار با چشم دل، دوباره نگاه کرد و گفت: آره بارون رحمتش همه جا می بارد ، آخه امروز تاسوعای حسینی است. پس سلام بر باران. یادی از حسین شهید کردن، خود رحمت است. خدایا، به آبروی سید سالار حسین بن علی (ع) ، باران رحمتت را در خانه دل و سرای همه ما بندگانت جاری گردان، و به لطافت باران ، سلامتی جسم و جان به همه ما عطا فرما ، الهی آمین. سلام و محبت ما ، نثار مرام تو و خاندان پاکت یا ابا عبدالله الحسین (ع) . ----- دل نوشته ای واقعی از آنچه بر من گذشت. برای همه شما عزیزان آرزو می کنم: سری سلامت و دلی پر مهر و محبت داشته باشید. تخلص نگارنده: "پرواز" ----- شُکوه شُکر ایزد منان سروده "شیدا" ، برای نمونه دو بیت تقدیم می شود: چه نعمت ها نمودی از کمال لطف و احسان نثار ما که فردوس برین را سدره گشته است -- فرود آیند مشتاقان به بحر موج عشاقت چو لنگرگاه ایمان ، گوهر تابنده گشته است برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید ----- اشعار معاصر از سایت "ستاره" شعری از: خلیل الله خلیلی زندگی در بردگی شرمندگی است مـعـنـی آزاد بـودن زنـدگـی است سر که خم گـردد به پـای دیگـران بـر تـن مــردان بـود بـار گـران بنـده حـق در جـهـان آزاده است مست وی فارغ زجام و باده است