یلدا شبی عجیب وپرخاطره ، خانم کبرا بابایی در ضمیمه “آفتاب مهتاب” روزنامه اطلاعات نوشت:
شب یلدا از آن شبهای عجیب غریب است. از آن شب های خاص که
توی تقویم پررنگ تر از بقیه روزها هستند. با این که این شب، تنها یک
دقیقه ناقابل؛ شصت ثانیه، از شب های دیگر طولانی تر است این همه
رسم و رسوم و اتفاق های تازه با خودش میآورد .

از پنجره بیرون را تماشا میکنم. درخت انجیر هم ایستاده و با همه شاخه
هایش منتظر شب یلدا است. لابد او هم راز های زیادی دارد که می خواهد
توی گوش درختهای خانه همسایه بگوید. شاید پرنده هایی که لا به لای
شاخه هایش خانه دارند می خواهند برایش یک دل سیر بخوانند. حتما
او هم از پشت شیشه، شعر بابا بزرگ را می شنود. شاید دنبال حرف دل
خودش توی شعر حافظ می گردد.
درخت همان طور آرام توی سرما ایستاده. از پشت شیشه ای بخار گرفته
آرام شاخه هایش را تکان می دهد و بعد آرام می ایستد. حس می کنم
چشم هایش گرم شده است. دارد کمکم به خواب زمستانی میرود.
امشب شب یلدا است و درخت نمیتواند بیدار بماند. مامان بزرگ یک قصه می گوید.
یک قصهی قشنگ. ما با چشمهای باز نگاهش می کنیم و قصه را توی
ذهنمان می سازیم. اما درخت خوابش برده است. حتما خواب بهار می بیند.
خواب برگ های ترد و تازه.
ضمیمه روزنامه اطلاعات 1402/09/30
—–
نغمه مستشار نظامی:
یلدا شب شیرین مشرقی ست ،
یلدا شب یکی شدن آفتاب و ماه .
—–
سایت خبرگزاری کار ایران نوشت:
شب یلدای عجیب این خانم با حیوانات تعجب کاربران را برانگیخت.